جدول جو
جدول جو

معنی خان تپه - جستجوی لغت در جدول جو

خان تپه(تَپْ پَ)
قریه ای است بفاصله 5500 گزی شمال غرب زیارت خواجه سالار واقع در علاقۀ خمیاب مربوط بحکومت درجه 3 قرقین متعلق بحکومت کلان شبرغان ولایت مزارشریف. موقعیت آن بین خط 66 درجه و 3 دقیقۀ طول البلد شرقی و خط 37 درجه و 25 دقیقه و 13 ثانیۀ عرض البلد شمالی میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَپْپَ / پِ)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندواب شهرستان مراغه واقع در 19هزارگزی شمال باختری میان دوآب و 12هزارگزی شمال شوسۀ میاندوآب به مهاباد. جلگه و معتدل و مالاریایی و دارای 341 تن سکنه است. آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات و چغندر و شغل اهالی آن زراعت، صنایع دستی مردم آنجا گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
در ’مانائی’ جنوب دریاچۀ ارومیه که پادشاه ’هالدیا’ (خالدی) موسوم به ’منواش’ پس از تصرف ’پارسوا’ کتیبه ای در تاش تپه از خود باقی گذاشت. رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 52 شود
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، چغندر و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تِ تَ پِ)
دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 570 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ یِ)
قریه ای است بفاصله 10000 گزی شمال غرب زیارت خواجه سالار که در علاقۀ حکومت کلان شبرغان قرار دارد و متعلق بولایت مزارشریف میباشد، و بین خط 66 درجه و 23 ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 37 درجه و 26 دقیقه و 12 ثانیۀ عرض البلد شمالی واقع است. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ پِ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در شمال باختری مشهد، نزدیک راه شوسه مشهد بقوچان و کشف رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که بفاصله 19000 گز در شمال قلعۀ درزاب و گرزیوان مربوط بحکومت اعلی میمنه و بین خط 65 درجه 24 دقیقه 6 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 7 دقیقه 24 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ رَ / رِ)
کنایه از برج حمل است. (برهان قاطع) (آنندراج) :
شرف شمس ز خان بره نیست
شرف شمس بواو قسمست.
خاقانی (از فرهنگ ضیاء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قریه ای است بفاصله 22 هزارگزی شمال علاقه داری درجه اول دولت آباد متصل به نهر رامگل که در علاقۀ حکومت درجه 2 شیرین تکاب مربوط بحکومت اعلی میمنه واقع است.
موقعیت جغرافیایی آن: ناحیه ای است بین دو خط 64 درجه و 52 دقیقه و 1ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 39 دقیقه و 34 ثانیۀ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
محلی در استرآباد، قرب فوجرد، شغال تپه. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 85)
لغت نامه دهخدا
تپه ای باستانی در شمالالنگ کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
داخل خانه، پستو
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های تاریخی ناحیه ی غرب گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از تپه های باستانی در شمال روستای یساقی کردکوی که مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای قدیمی در حوالی قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پستی و بلندی، تپه و چاله
فرهنگ گویش مازندرانی
قطره آب، مجازا به معنی ناپدید شدن کسی یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای تاریخی در شمال شرقی بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین بستن، قصد ایجاد پرچین، کناره ها و پیرامون چپر
فرهنگ گویش مازندرانی
بیزار و خسته، بی حوصله، جان به لب
فرهنگ گویش مازندرانی